شبح سیاه
 
 

 

حکایتی جالب و خواندنی در ازدواج .

 

 

دو تا برادر بودند یکى تاجر، یکى مسگر. تاجر یک دختر داشت. مسگر یک پسر. دختر و پسر همدیگر را دوست داشتند امّا مرد تاجر مخالف ازدواج آنها بود. مى‌گفت:”من تاجرم. دخترم را به پسر یک مسگر نمى‌دم.“



 ادامه مطلب...


موضوع مطلب :


ارسال شده در تاریخ : شنبه 89 خرداد 15 :: 3:43 عصر :: توسط : غریبه

درباره وبلاگ
پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 11
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 322455